ساعت مچی

ساعت مچی

ساعت مچی

ساعت مچی

بایگانی

در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم در مورد تجاوز به پسر جوان در مهمانی منجر به قتل شد (+ ماجرای قتل) + جزئیات کامل و عکس صحبت کنیم.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد و با دادن نظرات ما در بهبود کیفیت سایت یاری نمایید.

پسری در تهران که به گفته خودش مورد تجاوز قرار گرفته بود دست به انتقامی خونین زد و دوست ۲۱ ساله اش رابا کمک دوستش به قتل رساند .

این پسر ادعا کرده بود که در ۱۳ سالگی توسط دوستش مورد تجاوز قرار گرفته است و آبروی او جلوی همه دوستاش رفته است و برای انتقام دست به چنین کاری زده است.

به گزارش تالاب رسیدگی به پرونده پر پیچ و خم پسر جوان که در ۱۷سالگی دوستش را کشته بود بار دیگر از سر گرفته شد. این پسر قبلا از قصاص معاف و به پرداخت دیه و زندان محکوم شده بود اما حکم در دیوان عالی کشور شکسته شد تا دیروز وی بار دیگر محاکمه شود.

مهرداد که حالا ۲۱سال دارد دوم اردیبهشت سال ۱۳۹۳ وقتی که ۱۷ سال داشت سهیل ۲۱ ساله را دریک پارک در خیابان پیروزی تهران خفه کرد و هنگامیکه قصد داشت با همدستی دوستش جنازه رابه بیرون از شهر منتقل کند دستگیر شد.

محاکه پسر جوان به جرم قتل دوستش

وی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید که امتیازی ویژه برای محکومان زیر ۱۸ سال قائل شده است از قصاص معاف و به پرداخت دیه و زندان محکوم شد.

حکم صادره اما با اعتراض اولیای دم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و تایید نشد و این آغاز کش و قوس قضایی این پرونده بود. مهرداد اینبار در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و ادعای مهدورالدم بودن قربانی را مطرح کرد.

قضات دادگاه این ادعا را پذیرفتند و اینبار نیز مهرداد را از قصاص معاف کرده و او را به ۵سال زندان و پرداخت دیه محکوم کردند. با اعتراض اولیای دم ،بار دیگر حکم صادره در دیوان عالی کشور شکسته شد تا پوریا برای سومین بار پای میز محاکمه بایستد.

وی دیروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد. دراین جلسه اولیای دم به صدور حکم قصاص برای مهرداد تاکید کردند.

سپس متهم به دفاع ایستاد و گفت:

ماجرا از سال ۹۰ وقتی که من ۱۴ ساله بودم شروع شد. ان روز به جشن تولد دوستم پوریا دعوت شده بودم. در ان جشن که سهیل هم حضور داشت مشروب خوردم و مست شدم. از هوش رفته بودم که سهیل مرا اذیت داد.

سهیل به همه ی دوستانم گفته بود مرا اذیت داده و آبرویم را پیش دوستانم برده بود. بعد از این ماجرا به افسردگی مبتلا شدم و دیگر حاضر نبودم از خانه خارج شوم.

وی ادامه داد: افکار منفی برای لحظه ای مرا رها نمی‌کرد تا این که به فکر انتقام جویی از سهیل افتادم. ان شب ساعت حدود ۱۲ بود که سهیل با من تماس گرفت تا به دیدن او بروم. من هم به پارک رفتم و شالی راکه همراه داشتم دور گردن او پیچیدم که روی زمین افتاد و بیهوش شد.

از ترس این که سهیل به هوش نیاید وبا من درگیر نشود، با دو تسمه گردنش را محکم بستم که جان سپرد. من جنازه را پشت شمشادها کشاندم و به خانه رفتم و از پدرم کمک خواستم.ولی وقتی شنیدم پدرم قصد دارد با پلیس تماس بگیرد فورا خانه را ترک کردم و سراغ دوستم پوریا رفتم.

این متهم گفت: پوریا در جریان همه ی ماجراها قرار داشت. او همراهم به پارک برگشت و من جنازه را دریک کیسه خواب گذاشتم تا ان رابا خودرو پدرم به خارج از شهر منتقل کنم، اما همان موقع پلیس سر رسید و من و پوریا از ترس فرار کردیم.

وی ادامه داد: من اتهام قتل را قبول دارم و خودم را مستحق مرگ می‌دانم.

دراین میان وکیل اولیای دم بر خاست و ادعای مهرداد را رد کرد و گفت:

این پسر دروغ می گوید که قربانی او را اذیت داده است. او از کودکی بچه شروری بوده و حتی از ۱۲سالگی حشیش می کشیده است. او با رها با دوستانش درگیر شده و همیشه در دعواها چاقو حمل می کرده است. ولی حالا با در میان گذاشتن این ادعا قصد دارد تا از مجازات قصاص در امان بماند.

سپس وکیل مدافع متهم به دفاع پرداخت و گفت:

موکلم زمانی که دست به قتل زده فقط ۱۷سال داشته و به رشد عقلی نرسیده بوده است. در کمال عقل او شبهه وجوددارد ودر حالی دکتری قانونی با انجام تست رشد عقلی او را تایید کرده که دو سال از این ماجرا گذشته بوده و مهرداد ۱۹سال داشته است .از این رو تقاضا دارم تا طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی موکلم از قصاص معاف شود.

وی همچنین گفت: مهرداد در مدتی که در کانون اصلاح و تربیت بود رفتارش تغییر کرده است. او توبه کرده و میـــخواهد زندگی جدیدی را آغاز کند. حالا هم در زندان قران را فرا گرفته و نگاهش به زندگی عوض شده است.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

تجاوز به پسر جوان در مهمانی منجر به قتل شد (+ ماجرای قتل)

دختری با جیغ و فریاد از تجاوز جنسی جلوگیری کرد !

چندی قبل دختر نوجوانی پشت پنجره اتاقش ایستاده بود که ناگهان وحشت‌زده شروع به سر و صدا کرد و به سراغ مدیر ساختمان رفت و از او خواست به حیاط خانه برود و پسر جوانی راکه در حال اذیت یک پسر بچه است تحویل پلیس بدهد.

به گزارش تالاب دقایقی بعد مأموران پلیس با تماس مدیر ساختمان راهی محل که مجتمعی مسکونی در شرق پایتخت بود، شدند. دختر نوجوان در تحقیقات به پلیس گفت: چون پدر و مادرم سر کار میروند و غروب‌ها به خانه می آیند، طبق معمولً نزدیک ساعت برگشت آن ها کنار پنجره منتظرشان می ایستم.امروز هم طبق معمول درکنار پنجره بودم که صحنه عجیبی دیدم.

شهرام؛ پسر یکی از همسایه‌هایمان با زور پسر نوجوانی را گرفته بودو سعی داشت او رابه سرویس بهداشتی که داخل حیاط بود، ببرد.ابتدا تصور کردم با هم شوخی میکنند اما کمی که دقت کردم متوجه شدم که بین آن ها درگیری است و پسر نوجوان تلاش دارد تا فرار کند برای همین سر و صدا کردم و کمک خواستم. با سر و صداهای من مدیر ساختمان متوجه شد و به حیاط رفت. شهرام هم که ترسیده بود پسر نوجوان را رها کرد و پا به فرار گذاشت.

با شکایت پسر نوجوان به نام امیر و اظهارات شاهدان ماجرا پرونده‌ای در شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد. به دستور بازپرس رضوانی تحقیقات برای دستگیری شهرام ادامه داشت اما هیچ رد و سرنخی از او در دست نبود. تا این که کارآگاهان پلیس متوجه شدند که شهرام دریک کمپ ترک اعتیاد در یکی از شهرستان‌هاست بدین ترتیب با نیابت قضایی او را دستگیر کردند.

مصاحبه با متهم

۲۸ سال دارد، تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده، میگوید سابقه کیفری ندارد و نخستین بار است که دستگیر شده است. وی از جزئیات نقشه سیاهی که در سر داشت میگوید.

ان روز می خواستی چه کار کنی؟کاری نمیخواستم انجام دهم. از خودش هم بپرسید کاری نکرده‌ام. شیشه کشیده بودم و نمیفهمیدم که چکار میکنم. در کودکی خودم قربانی تعرض شدم. ان روز چون زیاد شیشه مصرف کرده بودم، دچار توهم شدم و ان صحنه تلخ کودکی جلوی چشمم آمد. اما ناگهان دختری داد و بیداد کرد و مدیر ساختمان هم خودش را فوراً به حیاط ساختمان رساند.

به چه بهانه‌ای پسرک رابه داخل خانه کشاندی؟

مقابل در حیاط خانه‌مان ایستاده بودم که امیر را در حال عبور از کوچه دیدم. هم محلی‌مان است و خانه‌شان نزدیک است. داشت با گوشی‌اش بازی میکرد. یک دفعه وسوسه شدم که گوشی‌اش را سرقت کنم. به او گفتم کلید نیاورده‌ام و پشت در مانده‌ام.

از او خواستم تا با گوشی تلفن همراهش به مادرم زنگ بزنم. برای این که نپرسد چرا با گوشی خودم تماس نمی گیرم به دروغ گفتم کلید و گوشی را با هم فراموش کرده‌ام و همه ی وسایلم داخل خانه است.

امیر شروع کرد به عدد گرفتن و من هم آهسته و بدون این که متوجه شود او رابه حیاط کشاندم. بعد هم میخواستم او رابه دستشویی ببرم که مدیر ساختمان سر رسید.

بعد چکار کردی؟

فرار کردم و به یکی از شهرستان‌ها رفتم. دراین مدت هم آنجا بودم تا این که حدود سه ماه قبل به کمپ ترک اعتیادی رفتم تا ترک کنم.

چطور شد که دستگیر شدی؟

نمی دانم چطوری دستگیر شدم اما داخل کمپ برای چند نفر از دوستانم تعریف کردم که چکاری کرده‌ام و برای چه فراری هستم. تصور میکنم که یکی از دوستانم ماجرا رابه گوش پلیس رسانده باشد.

چند وقت است که معتاد شده‌ای؟

یادم نمی آید.

چه شد که معتاد شدی؟

دوست ناباب، مشکلات زندگی ؛ وسوسه و… همه ی این ها باعث می شود که آدم معتاد شود.

تحصیلاتت چقدر است؟

تا سیکل بیشتر ادامه تحصیل ندادم. پدر و مادرم از هم جدا شده بودند و زندگی‌مان رو به راه نبود که بتوانم درس بخوانم.

هزینه مواد را از کجا می‌آوردی؟

پیک موتوری هستم.

امیدواریم هر روز آمار جرم و جنایت و قتل و تجاوز با آگهی داشتن از عاقبت چنین کارهایی کمتر شود. از دیگر اخیار حوادث در پایین دیدن نمایید.

  • محسن موسوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی